اي جفا كاران جفا را بس كنيد
ظلم بر اين مردمان بي نوا را بس كنيد
نام دين را مي بريد و نان آنرا مي خوريد
كشتن و كين و بلا را بس كنيد
خون مردم مي مكيد و دل خوشيد
با دل پر خون مردم دل خوشيد
مردم ما ساده و خوش باورند
در تمام حیله ها مر غافلند
حکمرانی بر این مردم همی آسان بود
حیله و حیلت گری را بس کنید
مال مردم مي بريد و می خورید
اي تبهكاران تبا را بس كنيد
اي بطاهر ناصر و مصباح و نور
در خفا دنبال تزويريد و زور
داد بر حق و عدالت مي زنيد
حيله و رنگ ريا را بس كنيد
دوست مي داريد كويند مدحتان
در كنار أن ببوسند دستتان
خلق بي جاره نداند قصدتان
بي عدالت پیشگی را بس كنيد
أنقدر كفتيد دشمن در سخن
تا كرفتار أمديم از مرد و زن
سخت كير ي از براي حفط قدرت مي كنيد
سخت كيري و خطا را بس كنيد
گر بمیرند مردمی با حال زار
ظالم مظلوم کش هم بی قرار
خنجر و تیغ و طبر ناید بکار
نهضت شمشیر و شر را بس کنید
از برای مردم گفتید این سخن
سود پول باشد حرام و عاقبت رنج محن
حال که قدرت آمد پیشتان
خوردن مال حرام و ربا را بس کنید
آمدید تا حق به حق داران دهید
سروری وتزویر ویران کنید
جز گرفتاری و غم نامد ببار
ای سیه رویان شرر را بس کنید
۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه
ای جفا کاران جفا را را بس کنید
نوشته شده توسط: میرزا محمد مهرابی در ساعت ۱۳:۴۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
با درودی بی پایان به میرزای عزیز
دل پر شور ، قلم شیوا و قریجه خوشی داری میرزا
درد دلت را خواندم و تاسف خوردم بر خودمان
با درود به میرزای عزیز
بسیار رسا و کوبنده و از جان و دل نوشته اید. وصف الحال اوضاع قاراشمیش است
موفق باشید
درود
دست مریزاد
افرین بسیار زیبا گفتید
ارسال یک نظر