۱۳۸۵ اسفند ۱۱, جمعه

کدام شهرام را بگفتندی؟!

زاهدی از جهت قربانی گوسپندی خریدندی ؛ طراوان بدیدندی و بر او طمع بورزیدندی و با یکدیگر قرار بستندی که مرد را بفریبندی و گوسپند را بستانندی , پس یک تن به پیش آمدندی و گفتندی :" این سگ را از کجا آورندی؟" دیگری گفتندی :" این مرد عزیمت شکار دارندی که سگ در دست بگرفتندی؟ " سومی بدو بپو ستندی و گفتندی :"او در کسوت اهل صلاح هستندی ولی زاهد نمانندی ! که زاهدان با سگ بازی نکنندی؟
ازاین نسق بسیار بگفتندی تا شکی در دل زاهد افتادندی و خود را متهم بکردندی و با خود بگفتندی که فروشنده چشم بندی بکردندی و به جای گوسپند سگ بفروشندی ؟! پس گوسپند را برهانندی ؛ و طراوان گوسپند را بربودندی و بخوردندی؟!
آری برادراین سناریوی آقا شهرام به بار نشستندی و موفق موفق بگردندی؟ آنقدر شهرام ؛ شهرام بکردندی تا مردم غیور و فراموش کارما بپذیرفتندی و شهرام های اصلی را بفراموشندی ؟!
بابا والا آنقدر شهرام و رقیق دوستان و موتلفان دیگر هستندی که نباید غصه ی فرار وی را بخوردندی ؟! آنچنان هم مملکت بی در و دروازه نیستندی؟! اگر قبول ندارندی نگاه بکردندی و ببینیدی احمد باطبی چگونه به سزای اعمالش برسندی وووو؟!