۱۳۸۵ دی ۳, یکشنبه

حکایت شنیدنی ما

نقل می کنند : یک ماشطه گر مشغول مشاطه گری روی صورت عروسی بود ؛ قد یم که با بند انداختن زنان را آراریش می کردند ؛ این ماشطه گر با نخ موهای صورت عروس را می کند ؛ لذا دردش می آمد , همینطور که اشگ از چشمان عروس سرازیر بود ؛ حرکتی از او سر زد و خجالت کشید و دیگر نگذاشت ماشطه گر کارش را ادامه دهد ! زن ماشطه به فکر آمد که چگونه کارنیمه تمامش را تمام کند ؛ گفت ای عروس نا راحت نباش ما از این موارد زیاد دیده ایم و اتفاقا کسانی که ازشان این کار سر می زند بچه ی اولشان پسر است ؛ نا گهان عروس خوشحال شد و به ماشطه گر گفت : کارت را ادامه بده که تصمیم دارم این بارحرکت را بلند تر انجام دهم که فرزند دومم نیز پسر باشد ؛ آرایشگر گفت نه نه همین یک بار کافی است و برای هفت پشتت بس است؟!
بلی اینگونه است ؛ در این مدت ایران رکورد را شکسته و توسط ارگان ها و سازمان ملل ویا دول و غیره چندین بار محکوم شده ؟! از نظر حقوق بشر ؛ انرژی هستهای ؛ سانسور مطبوعات ؛( اگر از هیچ کجا ندانیم ولی من می دانم که یک وبلاگ بدون اثر وبدون بیننده ی مرا بستن وای به جا های دیگرد) محدود کردن آزادی ؛ ووو
این بار نیز از لحن آقایان هویداست که می خواهند بلند تر ادامه دهند و با جامعه ی بین الملل درافتند ؟! جالب اینجاست با اتفاق آرائ ما را محکوم می کنند ؟1 و این همه پول به روس و چین هم نتیجه ای در بر نداشت ؟!
جالب تر اینجاست که اگر دولتی در دنیا از جهاتی محکوم شود ؛ سعی می کند که مردم داخل را برای اتفاقات نگه دارد ؛ ولی دولتیان ایران مردم خودمان را نیز نگه نداشته اند ؟!
شما نگاه کنید من یک مجروح جنگی و طلبه هستم ؛ پدرم معلول جنگ است ؛ برادرم معلول جنگ است ؟!
از مبارزین به اصطلاح قبل از انقلاب بوده ایماز طایفه ی ما چند نفر شهید شده اند وووو
اما خواهر مرا که از نظر علمی و دانشگاه در سطح بالایی هم هست ؛ وقتی کاندیدا برای شورای محلمان که محل بزرگی هم نیست رد صلاحیت می کنند و می گویند شما التزام عملی به ولایت مطلقه ندارید ووو؟؟؟؟!!!!
نا گفته نماند که دوره ی قبل این همشیره ی من در شورا بود و تا آنجا که من اطلاع دارم بد نبود و از او به نیکی و خدمت به مردم یاد می کردند0اما این بار رد صلاحیت شد ؟! آنهم با نظر منفورترین افراد بین مردم محل که بغضا پدرانشان و یا اجدادشان در زمان شاه و یا هین امروز بد نام بوده و هستند ؟ شور و رد صلاحیت می شود ؟!
پس این آقایان گو یا خودشان را می خواهند و دو تا چشم نا بینایشان را عجبا عجبا
به هر حال شاید بعضی چیزها را ما ندانیم و آنان درست عمل می کنند ؟! حالا تا مردم و منافعشان و یا امنیتشان ؛ به ما چه مربوطه؟؟؟؟؟؟
اگر زدست بلا بر فلک رود بد خوی ### ز دست خوی بد خویش در بلا باشد

۱۳۸۵ دی ۲, شنبه

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

1) به سید گفتم سید کجا می روی؟ گفت :" ختم " بدو گفتم بعد از ختم کجا می روی ؟( چرا که بو برده بودم که مخواهد رای بدهد) گفت : مهری پای شناسنامه ام بزنم ! گفتم چرا ؟ جواب داد چون ممکن است فردا بگویند هر کس رای نداده زنش برش حرام است ! بسیار تعجب کردم !!! چرا که همه چیز شنیده بودم غیر از این؟! به او گفتم ممکن است عکس آن هم صادق باشد ! گفت حالا تا آن روز!!!
2) روز انتخابات یا به عبارتی انتصابات ویا بهتر بگوییم تقلبات کنار تلویزیون ج_ا نشسته بودم ؛ اواخر شب بود و نگاه به تلویزیون می کردم؛ دو تا مجری بودند که از شبهای قبل توجیه شده بودند که چه بگویند ؟! یکی از آنها واحدی بود که قبلا اسمش را شنیده بودم و بسیار مرد مدح گویی است ولی دیکری را اسمش را نمی دانم 0 به هر حال آن فرد گفت آفرین به این مردم غیور و سر بلند ایرا ن که هفتاد میلیون رای دادند؟! آقای واحدی نگاهی به مجری همراهش کرد و دید خیلی تابلو شد گفت نه دیگر ! اصلا جمعیت ایران هفتاد میلیون نفر است نکند بجه های در گهواره هم گریه می کنند رای داده اند و حالا خسته و کریه می کنند و شیر می خواهند ؟!و!!!

۱۳۸۵ آذر ۲۰, دوشنبه

خاتمی پس از هفت سال و احمدی شجاع پس هفت ماه

امروز در دانشگاه امیر کبیر رشته ی سخن از احمدی شجاع ربوده شد در صورتی که حدود هفت الی هشت ماه از دوران کاری احمدی نژاد و سپاه و بسیج می گذرد؛ البته وی مدت بیشتری است که با اشاره و بدست سپاه و بسیج روی کار آمده ولی مدت تسلط او بیش از این نیست؟! و این در حالی است که بعد از هفت سال ریاست خاتمی در دانشگاه پیش آمد و اینگونه منفور شد ( اگر چه عده ا ی می خواهند بگویند اینگونه نیست؟!)
به هر حال امروز دانشجویان در دانشگاه شعار مرگ بر استبداد ؛ مرگ بر دروغگو ؛ مرگ بر فریب کار و000 دادند ؟!
اگر چه بسیج و سپاه از اطراف و اکناف در دانشگاه جمع شده بودند که نگذارند این مساله پیش آید اما هر چیزی اندازهای دارد ؛ دانشجویان که عکس احمدی شجاع را می سوزانند باید گردانند گان بفهمند چه خبر است؟! شعارهایی چون هلو کاست و یا هسته ای و0000 کاربرد آنچنانی ندارد ؟! بستن روزنامه و سایت و وب سایت و000 دیگر مفید فایده نیست؟!
خاتمی به دانشجویان گفت:" ساکت باشید و الی دستور می دهم همه ی شما را باز داشت کنند" ولی احمدی شجاع از قبل گویا دستور داده است؟و؟؟؟؟!!!!

۱۳۸۵ آذر ۱۸, شنبه

اکتشاف بعد از انتصابات

24 آذرماه روز استخراج است ؟ ما که پیر شدیم و دیگر توان شرکت در جایی را نداریم ؛ از ما که گذشته ؟ و بعد گول گنده که در دوره ی اول خاتمی از خاتمی خوردیم ؛ دیگر در هیچ کجا شرکت نکردیم 0 البته مدتها بود که حال کار دیگری را نداشتیم و هنوز هد یه ی جنگ خمینی و صدام در ریه و معده مان هست و از آن رنج می بریم ؛ از طرفی دانشگاه را ازمان گرفتند ؟! حج مان را گرفتند؟! و00000 این اواخر مکان درد دلمان ( حقایق پنهان) را نیز گرفتند ؟! البته جای شکرش باقی است که جانمان را هنوز نگرفتند ؟!
ناگفته نماند که از دست آقا صدام و 000 نجات پیدا کردیم و خدا کند؟؟؟!!!!
به هر حال اگر قرار می بود که شرکت می کردیم و می خواستیم رای که اصلا در ایرون معنا ندارد, بدهیم لاجرم به آقای خامنه ای رای میدادیم و این سنگین تر از اینکه به نوکر ؛ نوکر 0000 , و یا به عبارتی نوکر دست هزارم خامنه ای رای بدهیم 0
و سیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

۱۳۸۵ آذر ۱۳, دوشنبه

عالم مستی

در عالم مستی ؛ مستان همه مستند

راه و روش مستی هر گز نگسستند

در رهگذر مستی مستانه ی مستند

با می بنشستند ولی نی نشکستند

مستانه خرامیدن و مستانه رمیدن

گر باده پرستند ولی دل نشکستند

مستانه چو پروانه پی شمع برستند
پیمانه بد ستند ولی بت نپرستند
چون با می و معشوق به میخانه نشستنتد

تا آنکه در خانه ی تزویر به روی خود ببستند

سجاده پرستان که به می دل نببستند

تسبیح بدستند که حق را نپرستند

با مست بگویید که باشد ره مستی

دلدادگی و عاشقی و مستی و هستی
تقدیم به سرور گرامی ورجاوند و همه دوستان

۱۳۸۵ آذر ۱۰, جمعه

دين و دمكراسي ، تفاهم يا تزاحم

در كلاس تاريخ
(( دين و دمكراسي ، تفاهم يا تزاحم ))
آيا دمكراسي لاجرم به معناي دين ستيزي ويا دين گريزي است ؟

حكومت مردم سالاري و دمكراسي به معناي آزاد زيستن ، از آن خويشتن بودن ، روابط آزادانه ، ارتباط داوطلبانه ، نقد صادقانه، قضاوت صالحانه ، رفتار و گفتار خردمندانه و 000 از جمله خواست هاي دلنشين و آرزوهاي هميشگي انسان بوده ، كه از بدو تولدو وجود ، آن را در ذهن مي پرورانده است . اين در گرانبها و گوهر ناياب از پندارهاي شيرين و جذابي است كه آدمي پيوسته به دنبال آن بوده و با عشق به آن زندگي خويشتن را معنا بخشيده است .
از طرفي دين ، به عنوان حاكميت خدا ، فرشته نجات ، آرامش دهنده روح و اعتلاي روان ، معنا بخش هستي ، درستكاري و امانت داري ، سعادت دنيوي و اخروي و 000 معرفي گرديده است .
البته حاكميت خدا و دين يك حقيقت مطلق است كه براي تحقق ، نياز به ظرف و گنجايشگاهي دارد و اين امر ممكن نيست مگر در انسان كه اشرف مخلوقاتش خوانده اند ، تبلور و تجلي پيدا كند . بدين معنا كه بنيان و اصول دين ثابت و لايتغيير است ، اما تجسم و تحقق پيدا كردن آن بوسيله انسان و در زمان و مكانهاي مختلف امكان پذير است 0 بنابراين سرنوشت وي به دست خود اوست و اوست كه ايجاد كننده خير و شر است .
به ظاهر بين اين الفاظ و واژه ها هيچگونه تضاد و مخالفتي وجود ندارد . عقل سليم و خرد جمعي ايجاب مي كند كه در جامعه مدني و در حال تكامل همواره ، توازن و تعادل بين اين دو قطب اساسي و بنيادي برقرار باشد .
در حقيقت زماني بين دين و دمكراسي تضاد و تعارض پيدا مي شود كه اين امر حالت كاربردي و عملكردي پيدا كند . در اين صورت است كه انسانها به دين مدار و سكولاريسم تقسيم مي شوند . اين مسئله در زماني است كه سكولار را به معناي جدايي دين از سياست بدانيم .
مي توان گفت كه اين احساس در اثر كنش و واكنش متقابل به وجود مي آيد .
سكولاريسم احساس مي كند كه دينداري و شريعتمداري ، موجب دوري انسان از موفقيت هاي روزمره و همه جانبه هدفهاي ترقي خواهانه ، آسايش طلبانه شخصي ، فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و 000 است .
از ديگر سوي ، ديندار و شريعتمدار احساس مي كند كه دمكراسي ، زندگي مدرن ، جامعه مدني و در نتيجه تمدن نو و 000 باعث دور شدن و غرابت از دين و شريعت است . از همين جا كنش و واكنش متقابل شروع مي شود .
چه بسا اين كنش و واكنش از شدت بيشتري برخوردار مي شود كه متوليان سنتي دين و شريعت بخواهند دين را به برخي از مسائل سياسي و حاشيه اي گره بزنند تا به وسيله آن بتوانند به اهداف و اغراض خويش برسند .
براي اثبات مطلب رفتن سر كلاس تاريخ و بهره مند شدن از آن خالي از لطف و بي ثمر نيست .
در قرون وسطا (393 _ 1453 م ) كليسا تمامي امور مردم را در دست داشت ودر كارهاي جزئي و كلي مردم اعم از دنيوي و اخروي دخالت مي كرد . روحانيون و وابستگان كليسا به تجارت و زمين خواري آنهم به بهانه آباد كردن اراضي مشغول بودند . در مسائل معيشتي ، رفاهي ، آسايشي ، اجتماعي ، فرهنگي و ادبي و به ويژه سياسي مردم دخالت مي كردند . اقتدار و حيطه قدرت ((پاپ)) بلامنازع گرديده بود و آن به صورتي بود كه قدرت حكمرانان و كارگزاران اروپا از قرن پانزدهم تحت الشعاع اقتدار پاپ و كليسا قرار گرفته بود .
اينوسان سوم (1) ( 1216 _ 1198 م ) تحولاتي ايجاد كرد و قدرت و عظمت كليسا را گسترش داد . عزل و نصب و انتخاب مقامات اسقفي كه سابقا" از اختيار حكمرانان و حكام محلي بود در يد پاپ قرار داد ، بطوري كه پاپ از هر گونه اعتراض و مسئوليت سئوال و جواب مصون بود. پاپ و زير مجموعه او همچون : آتشفشان فعال و گداخته اي بودند كه هر كس نزديك مي شد مصادف با نابودي و فنا بود . حق تملك ما يملك با كليسا بود و مالياتها و مقررات وضع مي كرد . از جمله اختيارات پاپ اعطاي القاب و سمت هاي گوناگون به افراد بود . مثلا"" لقب مقدس نمونه اي از اختيارات پاپ به حساب مي آمد ، كه هر كس شايستگي گرفتن اين لقب را پيدا مي كرد ، از كليه بلاهاي ارضي و سماوي در امان بود .پاپ هابا تكيه زدن به كليسا وظايف اصلي و اساسي خود را رها ساخته بودند وبه اموري كه توان آن را نداشتند دست مي يازيدند .
و چون قادر به تمشيت امور و اصلاح نبودند مجبور بودند با ظلم وجور و تندي ويا هتك حرمت و انواع تهمت و افتراء انديشمندانشان را از صحنه خارج كنند و يا با تطميع آنها را راضي نگه دارند .
روحانيون كه خود را ميانجي هاي مقدس معرفي مي كردند ، زمينه را مساعد ديده بودند و از زر ، زور ، تزويري كه در نهاد كليسا جمع شده بود حداكثر استفاده را مي بردند . آنها به تدريج اخلاق و اخلاص ديني را با تزوير و زهد و پرهيزگاري را با شهرت طلبي معاوضه كرده بودند .
در حاليكه مردم بسيار گرفتار و با مشكلات عديده دست و پنجه نرم مي كردند ولي سردمداران ديني و وابسته به كليسا در عيش و نوش به سر مي بردند .
دولاندلن مي گويد : (( نه تنها پاپ صاحب ملكي در ايتاليا بود ، بلكه آرشوك ها ، اوك ها و روساي ديرها هم املاكي داشتند ، وبه زير دستان خود املاكي مي دادند )) . (2 )
كليسا واسطه بين خدا و بندگانش بود . بهشت و جهنم را خريد و فروش مي كرد . مومنان موظف بودند بعد از اعتراف براي بخشايش گناهان مبلغي را بپردازند .اين مسئله به جايي رسيده بود كه حتي حضور در كليسا نياز نبود و تنها خريدن قبوض بخشايش گناهان محسوب مي شد. و خريداران از شفاعت قديسين برخوردار مي شدند .
انگيزيسيون يا تفتيش عقايد از مهمترين و جان سوزترين مشخصه هاي دوران قرون وسطايي است . كه از دستآوردهاي آن انحصار گرايي ، تكبر و تفرعن ، كنترل كننده انديشه هاي ديني ، علمي ، و 000 بود . اين مسئله طريق و راهبردي بود كه كليساي كاتوليك در قرون وسطا براي دفاع از عقايد و نظريات رسمي و مرسوم آئين مسيحيت كاتوليك اعمال مي كرد. سرزمين ايمان كفر را كليسا و ارگانهاي مربوطه تعيين مي كردند و نظر مي دادند كه فلان عقيده موجب ارتداد و خروج از دين و پذيرش زندقه است . لذا افراد تحت پوشش اين موارد در دادگاههاي تعيين شده و رسمي محاكمه و به مجازاتهاي سنگين محكوم مي گرديدند .
شمار قربانيان را از سال 1480 تا 1488 ، 8800 تن سوخته و 96494 تن محكوم به مجازاتهاي ديگر ، و از سال 1480 تا 1808 بالغ بر 319912 تن سوخته و 291450 تن محكوم به مجازاتهاي سنگين تخمين زده شده است . (3)
جورج سارتون درباره كليسا و مبارزه با جادوگري مي نويسد : (( علماي الهي و دين ، آگاهانه يا ناآگاه ، زندقه را با جادوگري بگونه اي يگانه تصور مي كردند و در نتيجه اين فكر در ذهن ايجاد مي شد كساني را كه با او توافق ندارند ، مردم بدي هستنند . جادوگران مردان يا زناني بودند كه روح خود را به شيطان فروخته بودند . با فرض اينكه زنديقان و بددينان نيز رابطه اي با شيطان دارند ، تنبيه كردن و عذاب دادن به آنها به سهولت جايز شمرده مي شد . و مردمي كه در دين خود مستقيم بودند ، ممكن بود با خود بگويند كه اين ماجرا جويان و آشوبگران ، جادوگرند و بايد به همين صورت با ايشان معامله شود ، نه شايسته آنند كه ايمان صحيح داشته باشند و نه آنكه مورد عفو قرار گيرند )) . (4 )
ويل دورانت درباره دادگاههاي تفتيش عقايد مي نويسد : (( محكمه تفتيش عقايد ، قوانين و آيين دادرسي خاص خود داشت . بيش از آنكه ديوان محاكمات آن در شهري تشكيل شود ، از منابر كليساها فرمان ايمان را به گوش مي رسانيد . و از مردم مي خواست كه هركدام ، از ملحد و بي دين و بدعت گذاري سراغ دارند به سمع اعضاي محكمه تفتيش برسانند . آنها را به خبر چيني ، متهم ساختن همسايگان ، دوستان و خويشاوندان تحريص و تشويق مي كردند ، به خبر چينان قول رازپوشي كامل و حمايت داده مي شد . و آن كس كه ملحدي را مي شناخت و رسوا نمي ساخت يا در خانه خويش پنهان مي داشت ، به لعن و تكفير و نفرين گرفتار مي گشت . طرق شكنجه در جاها و زمانهاي مختلف ، متفاوت بود . گاه مي شد كه دست متهم را به پشتش مي بستند وبه آنها مي آويختندش.ممكن بودكه او را ببندندچنانكه نتواند حركت كند و آنگاه چنان آب در گلويش بچكانند كه به خفگي افتد. ممكن بود كه طنابي چند بر اطراف بازوان و ساقهايش ببندند و چندان محكم كنند كه در گوشت هاي تنش فرو رود و به استخوان برسد)) (5 )
بي توجهي به انديشمندان و حذف فيزيكي و شخصي مصلحين و صاحبان انديشه از ديگر مشخصه هاي اين دوران بود كه زمينه بدبيني به دين، آيين ، مذهب و گرايش به دين گريزي و جدايي دين از سياست را فراهم مي ساخت .
مارتين لوتر ( 1483 _ 1546 ) از جمله اين انديشمندان است . وي كه تحت تاثير انديشه و افكار اكام قرار گرفته بود تمامي ذهنش را به اين معطوف كرده بود كه پاپان و شوراي كليسا يي نيز امكان دارد مرتكب خطا شوند .
در بين سالهاي 1512 تا 1517 ، به تدريج از سازمان رسمي كليسا فاصله گرفت و از داستانهاي تاريخي در تعاليم ساده مسيحي سخن به ميان آورد ، واسطگي در آمرزش گناهان ، دنيا پرستي ، تجملات كليساها را زير سئوال برد . كتاب ها و گفته هاي روشنگرانه لوتر چنان سر زبان ها افتاد كه بي نظير بود .
ويل دورانت مي نويسد : (( در روزگاري كه كتاب هاي مذهبي و سنتي به سختي فروش مي رفت ، كتاب هاي لوتر در زمره كثير الانتشار ترين مطبوعات آلمان جاي داشت .)) (6 )
تسوينگلي (7) ( 1483 _ 1531 ) يكي ديگر از اين دانشمندان است . وي كه يك كشيش سوئيسي بود ، به انتقاد از سازمان ديني كليسايي پرداخت و از قدرت طلبي ، مطامع دنيوي و ... مذمت كرد . نسبت به سادگي دين مسيحيت و برداشتن وجوب و جوهات شرعي و بي اعتباري بعضي از محرمات وضع شده كليسايي و سخت گيري آن اشاره نمود .
با رساله اي كه تحت همين عنوان نوشت ، در روشنگري مردم تاثير بسزائي داشت . در اين راستا مي توان از ديگر روشنفكراني همچون كالون (8) (1509 _ 1564 ) و بعدها دانته كه كمدي الهي را به رشته تحرير در آورد و ... نام برد .
افراط و تفريط در دين و شريعت و زياده روي در تبليغ آن ، به منزله بد دفاع كردن و زير سئوال بردن آن است . ابزار قرار دادن مذهب ظلم و خيانت به عقايد ملت ها است . زشتي و ناپسندي اين عمل به همان اندازه اي است كه كسي بخواهد دمكراسي و زيستن آزاد و خردمندانه را معلبه دست قرار دهد ، كما اينكه نمونه هاي از آن را در دنياي امروز شاهديم !
در تحليل نهايي با نگاه تاريخي به سرزمين ايران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام اينگونه حاكميت هايي به چشم مي خورد .
در تاريخ ايران باستان آمده است : ،،(( هر شهري رب النوع يا به قول سومري ها خدايي داشتند و در نظر اهالي هر شهر ارباب انواع ساير شهرها در رتبه پايين تر از رب النوع شهر آنها بودند . با وجود اين ، سه رب النوع بزرگ همه مي پرستيدند 1 ) آنو : خداي آسمان 2) ا آ : صاحب دره عميق 3) بل : رب النوع زمين . غير از اينها به گروهي از ارواح بد و عفريت ها و جن ها معتقد بودند و براي اينكه از شر آنها محفوظ بمانند قرباني مي گردند و نياز و تقديمي مي دادند . مجسمه ارباب انواع را مي ساختند و مي پرستيدند . خدايان در نظر آنها داراي صفاتي بودند ، مانند صفات انساني از غضب و سفاكي و قساوت و شهوت و غيره . معابد را از خشت مي ساختند و مهراب را در راس آن قرار مي دادند .
كهنه نفوذ بسيار داشتند و مي گفتند ، كدخدايان مانند شاهان در ميان تجملات و فراواني زندگي مي نمايند ، از اين جهت معابد پر از خزاين و ذخاير و انبارهاي غله و حبوبات و امتعه گوناگون بود . گاهي تجارت را منحصر به معبدي مي كردند ، مثل اينكه ارباب انواع تاجر يا ملاك نيز مي باشند )) . (9)
اما در تاريخ بعد از اسلام بگونه اي بود : كه حاكم خود را خليفه الله ، ضل الله و ... معرفي مي كرده است . اما اين امر به گونه اي نبوده كه دين و مذهب در تقابل با دمكراسي قرار گيرد . گاها" مخالفتهايي بوده ولي زود گذر و از اهميت چنداني بر خوردار نبوده است .
بعد از پيروزي انقلاب برخي از روحانيون به عنوان متوليان دين خواستند ، اسلام و قوانين اسلامي را جايگزين طاغوت و قوانين طاغيان كنند .
آنان استقلال ، آزادي ، زندگي سالم ، خوشبختي و سعادت دنيوي و اخروي و ... را به مردم وعده دادند . ولي در حقيقت بسياري از آنها عملي نشد . محدوديت در اطلاع رساني و مطبوعات ، شكستن حريم انديشمندان و بزرگان علم و دين ، سخت گيري هاي بي مورد ، عدم تامين فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي مردم ، بي توجهي نسبت به جوانان ، عدم رعايت حقوق زنان ، استعمار و استثمار الفاظ و واژه ها ، بوجود آوردن خط قرمز و قدرت پاپي ، كه نتوان نزديك آن شد و ورود به آن مصادف با نابودي و ... است ، مشتي از اين خروار است .
اين روند به گونه اي است كه انسان مفارقت و جدايي بين دين و دمكراسي را احساس مي كند . و حال آنكه اسلام متمدن ، آزادي بخش ، مشوق آگاهي و انديشه نو ، بشارت دهنده علم و پيشرفت و ... قوام دهنده دمكراسي است و مي تواند هيچگونه تعارض و تزاحمي با دمكراسي نداشته باشد . در گفت و شنود هاي ديني و مذهبي مي توان دمكراسي را به گونه اي گنجاند كه متضمن تعهدات عميق اخلاقي و در بر دارنده خير عمومي باشد . داده ها ، مفاهيم و احكام شريعت مي تواند به گونه اي بيان شود كه با شرايط جامعه و مقتضيات زماني همگام و سازگار باشد .
در دين حاكم مي تواند ، به انتخاب مردم و براي مردم و بدست مردم باشد ، وظيفه خود را دفاع از حقوق مردم بداند . از قدرت طلبي و آمرييت خودپسندانه و قدرت مدارانه بدور باشد ، دردين مسئول و حاكم بايد از اخلاق ناپسند همچون اهانت كردن ، تكبر و تفرعن و .... دوري جويد .

يك نكته از اين معنا گفتيم و همين باشد .
قم _ ميرزا محمد مهرابي
1) INNOCENT
2) دولاندلن ، تاريخ جهاني ، ترجمه احمد بهمنش ، ج اول ، ص 400
3) دورانت ، ويل آرين ، تاريخ تمدن ، ترجمه فريدون بدره اي و ديگران ، تهران ، انتشارات علمي فرهنگي
4) به نقل از علل گرايش به ماديگري ، استاد مرتضي مطهري
5) تاريخ تمدن ، همان
6) تاريخ تمدن ، همان
7) ZWINGLI
8) CALVIN
9) پيرنيا ، حسن و عباس اقبال ، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض قاجاريه ، تهران ، خيام ، 1370