۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه

تاکید بر نرفتن به کشور های غربی

در مقا له ای نوشتم که اگر عاقل باشم هر گز به کشورهای غربی وحتی مالزی و یا ترکیه ... سفر نمی کنم ؟! چرا که رفتن به این کشور ها موجب می شود که آدم افسردگی پیدا کند و در حقیقت از زندگی سیر می شود .
جدای از اینکه اینها دین ندارند و به عبارتی مسلمان نیستند سید و روحانی هم ندارند و خلاصه خسر الدنیا و الاخره هستند .
اما چرا ما افسردگی پید ا می کنیم چون آنها با اینکه دین ندارند ولی در بهشت توصیف شده زندگی می کنند ، قوانین نسبتا درست دارند و از همه گذشته پایبند بدانند. گویی دروغ کمتر می گویند ، به هم کمتر خیانت می کنند و خلاصه گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک دارند .
پس بهتر آنستکه به مکه و عراق و سوریه و غیره برویم ، تا زمان برگشت نه تنها سر گیجه پیدا نکنیم بلکه خوشحال هم هستیم ، که چه جای خوبی زندگی می کنیم حال بگذریم که چهار روز دیگر آب خوردن هم نداریم .
نکته ی جالب اینکه در مسیر این کشورهای مسلمان آدم چیز هایی را می بیند که خیانت به همدیگر را به نحو احسن و تکمیل می بیند .( البته مکه را باید استثنا کرد.)
آری برادر : در سفری به سوریه که از کشور ترکیه می گذشت دیدم ، راننده و شا گرد و مدیر و... همه و همه بگونه ای تاجرند ؟! حال تاجر چی هستند ؟ باید دید ؟! گویا این پول که از مسافر می گیرند پول چاشت آنان است و بقیه درآمد جای دیگر تامین می شود . آنچه ما با چشم غیر مسلح دیدیم این بود که : راننده به غیر چیزهایی که مخفی کرده بود و ما به عینه ندیدیم و تنها شنیدیم این بود که در ماشین جاسازی شده بود و زمانیکه از ایران حرکت می کنند این ماشین را پر از گازوئیل می کنند و در ترکیه می فروشند .
این ماشینها برنامه دارند که در بین راه و در جا های مختلف ایستکاه دارند برای فروش جنس و از جمله گازوئیل . یکی از محل ها که ما دیدیم شهر قاضی عنت ( قازی انت ) ترکیه بود . اینها در گاراژی پارک می کنند و به بهانه ی خرید، مسافران را دنبال نخود سیاه می فرستند و امتعه ی خود را مبدل به پول می کنند .
به عنوان مثال : اتوبوس سفید رنگی به شماره ی 26472222ازتعاونی سیرو سفر، گازوئیل را به ماشینن ترکیه ای به شماره ی 233س-ب 27 فروخت. و ماشین خود ما ، آبی رنگ (بنفش) به شماره ی 11-861- 234
حدود 1000 لیتر گازوئیل از ماشینش کشید و به ماشین ون مانند ترکیه ای فروخت . من از این مساله بسیار متعجب شده بودم به راننده گفتم آقا این کار خیانت است ولی او در جواب گفت برو بابا خدا پدرت را بیامرزد معلوم می شود که از هیچ کجا اطلاع نداری و برو هر کاری از دستت می آید بکن ؟!
وقتی به اولین پلیس راه رسیدیم جریان را به پلیس راه ماکو اطلاع دادیم ، ولی مامور محرمانه به ما گفت آقا کار همه است . اما ما رها نکردیم و بلاخره از پلیس 110 آمدند و نوشته ای نوشتند و گفتند از قم دنبال کنید ؟! و یک شماره هم به ما دادند که در صورت نیاز مراجعه کنیم 3241621- 0462

جالب اینکه بوی گازوئیل بسیاری از مسافرین را مریض کرد وهمه تا آن زمان معترض راننده بودند ولی وقتی که ما شکایت کردیم راننده دوید و به مسافران گفت اگر ماشین مرا به پا رکینگ ببرند اساس شما را در خیابان می ریزند و این مسافرین که تا این زمان همه معترض بودند علیه ما شدند که چرا شکایت کردی و ما را مجبور به پس گرفتن کردند ، نکته ی قابل توجه دیگر اینکه آقای مدیر هم اجناسی داشت که در ترکیه فروخت و من تنها چایی را دیدم و به گفته ی چند تا مسافر شکر هم فروخته ، البته ما شکر ها را در ماشین دیدیم و.....؟؟؟؟!!! حال چه کسی است رسیدگی کند و قس علی هذا کل مسائل دیگر مملکتمان را
پس حالا معلوم شد که اگر عاقل باشم غرب نمی روم ؟و باید هیچ کجا نروم و هیچ چیز نبینم و نشنوم و وبلاگ هم نداشته باشم و حرف هم نزنم تا راحت راحت باشم .

هیچ نظری موجود نیست: