۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

شکوائیه




الهی شکوه آوردم - که دین داری و ایمان را تزویر گونه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که جای رافت و الفت کمان و کینه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که شکوای شکیبا را زبان ببریده می خواهند
الهی شکوه آوردم - که علم و اعلمیت را به قال و قیل می خواهند
الهی شکوه آوردم - که مردان حقیقت را به بند و دار می خواهند
الهی شکوه آوردم - که مردان و زنان یکسر به نمامی می خواهند
الهی شکوه آوردم - که قبرستان شد آباد و خرابی تهفه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که جای عشق و شیدائی دلی آزرده می خواهند
الهی شکوه آوردم - که جای شادی مردم روان افسرده می خواهند
الهی شکوه آوردم - که انصاف و عدالت را به مذبحگاه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که اهریمن در اهرام و عبد و برده می خواهند
الهی شکوه آوردم - که آوای مصیبت را به جای حجله می خواهند
الهی شکوه آوردم - که جای حجاه ی داماد جوانان کشته می خواهند
الهی شکوه آوردم - که بیت المال ملت را به یغما برده می خواهند
الهی شکوه آوردم- که یک شب آیت الله وسپهسالار می خواهند
الهی شکوه آوردم - که مکاری وحیلت را مکارم گونه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که دست و رنج ملت را به نصرالله می خواهند
الهی شکوه آوردم - که مصباح را روشن و پا ی بوسانه می خواهند
الهی شکوه آوردم - طبر زین طلایی را به ضرب تیشه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که داروش و فروهر را بریده سینه می خواهند
الهی شکوه آوردم - که کهریزک و خاور را جوانان مرده می خواهند
الها شکوه دارم من به درگاهت
که این نا مردمان را مردمی آموز
بگیرند درس عبرت در کنار مردم دلسوز

هیچ نظری موجود نیست: